" واقعا 'زمان' به چه معناست؟
گاهی حس میکنی آروم و بی صدا میاد و میره و گاهی حسِ دیدن سنگی رو داره که روی ساحل بدون اینکه کسی متوجه اش بشه، تغییر شکل داده. اگر دیدگاه اول رو در نظر بگیری زمان کوتاه به نظر میاد واگر با دومی پیش بری، طولانی میشه. از زمانی که در تابستان 2010 به سئول اومدم و در خوابگاهِ نونهیون-دونگ ساکن شدم، دقیقا ده سال میگذره. حس میکنم که الان واقعا تبدیل به شهروند سئول شدم.
با توجه به ذات بی تی اس، اغلب اوقات ما به نقطه ی شروع و گذشته امون نگاه میکنیم. اما نگاه کردن به تکتک عکس های دبیو که امروز پست شدن، برام جالب و ناآشنا بود چون شبیه کسی که از خودم در گذشته به یاد داشتم نبودن، مثل گشتالت
با اسم رپ مانستر و اون مدل مو و شخصیت محکم دبیو کردم و با وجود تمام تغییرات ، فکر میکردم که تغییر نکردم، چون تصویری که از خودم ساخته بودم به شدت قوی بود. اما من شخصی رو پیدا کردم که از یک دوره دیگه، بهم لبخند میزد.
اومم.. امروز موقع تمرین رقص با بچه ها خیلی خندیدم. بلافاصله یاد نامه ی پر روحیه ام بعد از دبیو افتادم، که داخلش بهتون قول داده بودم که باعث افتخار همتون میشم. تاریخ ها، سالگردها، واقعا نقش ویژه ای رو توی زندگی ای که خسته کننده شده بود ایفا کردن. اینکه اعداد به تنهایی باعث خوشحالیت میشن چیز شگفت انگیزیه.
بالاخره میتونم نفس راحت بکشم. نعمت بزرگیه که تونستیم باهم در کمال سلامت و همراه با لبخند در این راه قدم برداریم. دوستامو که میبینم الان چقدر فوق العاده شدن باعث میشه خودمو تشویق کنم. چند چیز که باعث قوت قلبم میشن، که متوجشون نمیشم، که نمیتونم توضیحشون بدم، هنوز از درونم جوونه میزنن. لحظه ای که هنوز دلتنگشم و دیگه تکرار نمیشه.. اما از اینکه اتفاق افتاده خوشحالم و الان هم بخاطر همین زمان حال خوشحالم. با اینکه عکس های جوونی های ناپخته و سخت گیرم اینور و اونور پخش میشن و باعث خجالتم میشن.. بازم این حقیقت که منِ دیروز باز هم خود منه تغییر نمیکنه. هوس کردم عکس های دوران فارغ التحصیلی مو ببینم با اینکه خیلی وقت پیش آلبومشو پاره کردم..
با دیدن اخبار به این فکر کردم که دنیای امروز با دنیای هفت یا ده سال پیش چه فرقی داره. اون موقع چکار میکردم، دست و پا زدنِ الکی، سر و وضع نامناسب.. اما عشق عمیقی که از اطراف دریافت کردم باعث شد که اونا از بین برن. با حس عاجزانه ای که هنوز ذهنمو مشغول به خودش کرده، به عنوان یک آدم ساده من خودمو مجبور به فکر کردن راجبه اعمالم میکنم . این روشیه که هفت سال زندگی کردم. مرسی که بهم فرصت زندگی دادید. نذاشتید تسلیم بشم، از صمیم قلبم متشکرم. همونطور که توی این هفت سال گفتم، من تمام تلاشمو خواهم کرد. و توی بنگ بنگ کن فردا بهتون نشون میدم. بازم مثل همیشه امیدوارم که عشقم قلب هاتون رو لمس کرده باشه.
حتی عشق هم در مقابل حسی که من به شما دارم ناچیزه آرمی.
- نامجون
نظرات (۴)
BTS,ARMY4evertogether
يكشنبه ۲۵ خرداد ۹۹ , ۰۲:۱۵خیلیییییی قشنگ بود واقعا افتخار میکنم که آرمیم وتو دوره ای زندگی میکنم که پسرامونم هستن فقط یکم حرص میخورم چرا زودتر باهاشون آشنا نشدم...
آرمیااااااا تبرییییییییییییییییک
مرسی ترجمه:)
𝘈𝘺𝘩𝘢𝘯 :›
۲۶ خرداد ۹۹، ۱۶:۵۳callmearmy
يكشنبه ۲۵ خرداد ۹۹ , ۱۲:۰۴زمان بع چع معناست؟؟؟
چجوری زمان میگذرع بدون اینکع کسی متوجع شع؟؟
چجوری انقد تغییرات تو ادما ایجاد میشع؟؟
چجوری اتفاق های جور وا جوری میافتع، بدون اینکع کسی بفهمع؟؟
چجوری بیتیاس انقد تغییر کردن؟؟
چجوری نامجون قیافشو تغییر داد؟؟
چجوری جانگکوک رپر نیس؟؟ با اینکع هفت سال پیش بع عنوان یع لید رپر دبیو کرد؟؟
چجوری ۷ سال گذشت؟ بدون اینکع خود پسرا متوجش شن؟؟
چجوری بیتیاس تبدیل بع بهترین بوی بند جهان شد؟؟
اینا سوالایی هستن کع بعضی اوقات نمیتونیم براشون جواب پیدا کنیم!
یع سوالی کع همیشع از خودم میپرسم اینع کع من چجوری آرمی شدم؟؟
اولین آهنگی کع از بیتیاس گوش دادم فیک لاو بود. ولی الان کع بع اون موقع فک میکنم هیچ کلمعای از اون آهنگ یادم نیس. با اینکع من حدود یک سالع کع دارم فیک لاو رو گوش میدم ولی هر وقت کع فیک لاو پلی میشع، حس میکنم کع این فیک لاو با اون فیک لاو فرق دارع. مث این میمونع کع انگار اون قسمت از ذهنم پاک شدع!
شاید من از همون اول کع بیتیاس دبیو کردن آرمی نشدم، ولی باز ۲ ماه و ۱ هفتع دیگع دقیقا میشع یک سال کع من آرمی شدم:)
زمان خیلی زود میگذرع. روز تولد جین، یکی از دوستام خونمون بود. چقد دیوونع بازی دراوردیم:) بخاطر تولد جین:)
خیلیا بدون اینکع یکی از آهنگای بیتیاس رو گوش بدن، میان قضاوتشون میکنن.
و بعضی موقع ها این قضاوت کردناشون باعث ناراحت کردن ما آرمیا میشع.
اون موقع ها خیلی بع بیتیاس فهش میدادم. کع بیتیاس فلانع بیتیاس بیسالع. الان اگع کسی بهشون فهش بدع، باید برع قبرشو بکنع.
اون موقع ها هر کسی کع میگف آرمیع، مسخرش میکردم کع این همع آدم چرا اون ۷ تا مداد رنگی؟!
الان هرکسی کع میگع آرمیع، خیلی خوشحال میشم:)
اوایل آرمی شدنم، دلیل خاصی پیدا نمیکردم کع چرا آرمیم؟!
الان یع دلیل مهم دارم. باید یع نگا بع عقب بندازم تا بع دلیل برسم.
من اولش تو خودم بودم. همیشع میخاستم تنها باشم. از جاهای شلوغ بدم میومد.
تازع خونمونو عوض کردع بودیم کع برا اولین بار من فیک لاو گوش دادم. بهترع نگم چع اتفاقی افتاد:) سع سال گذشت. تا اینکع خبر رسید هالزی و بیتیاس میخان آهنگ بدن. منم کع هالزی فن. اون موقع میگفتم کع چون آهنگش فیت هالزیع گوش میدم نع برا بیتیاس. خب بعد از اینکع بوی ویت لاو اومد برا اولین بار کع گوشش دادم، بدون هیچ شکی گفتم کع این آهنگ محشرع. دقیقا چیزی رو گفتم کع آبجیم برعکسشو گفت:) گذشت گذشت تا موقعی کع رفتیم شمال. یع مسافرت ۵ روزع!
اما همین مسافرت ۵ روزع یع خاطرهای تو ذهنم ساخت کع هیچ وقت یادم نمیرع:)
۲۱ آگوست سال ۲۰۱۹ روزی کع انقد بوی ویت لاو گوش دادم تا اینکع تصمیم گرفتم آرمی شم. ۱۰ ماه گذشتع. تو این ده ماه.. رفیقام میگن مطمئنی همون دوست پارسالی مایی؟ خب تغییرات زیادی توم ایجاد شد. دلیل همع تغییراتعم بیتیاس بود. الان همع اعضای بیتیاس رول مدلمن. جین رول مدلمع چرا؟ چون بهم یاد داد همیشع بخندم. یونگی رول مدلمع چرا ؟ چون بهم یاد داد هیچوقت تسلیم نشم. هوسوک رول مدلمع چرا ؟ چون بهم یاد داد همیشع هوپ داشتع باشم:) نامجون رول مدلمع چرا ؟ چون بهم یاد داد همیشع خوش بین باشم. جیمین رول مدلمع چرا ؟ چون بهم یاد داد چجوری خوب برقصم و آشپز خوبی باشم. تهیونگ رول مدلمع چرا ؟ چون بهم یاد داد دختر خوبی باشم. جانگکوک رول مدلمع چرا ؟ چون بهم یاد داد چجوری بتونم در آیندع یع خوانندع خوبی باشم:) بیتیاس رول مدلمع چرا ؟ چون بهم یاد داد کع چجوری عاشق خودم باشم. They shown me. I have reasons I should love myself:)
من حدود هزار بار این آپدیت ویورس نامجون رو خوندم. و همیشع عم گریع کردم.
سیما شی.
من یع آرمیم. فن بیتیاس
من یع موام. فن تیاکستی
من یع دایرکشنرم. فن وان دایرکشن
من یع سیزنیم. فن انسیتی
من یع یونیورسم. فن پنتاگون
من یع اکسو الم. فن اکسو
ولی فقط بیتیاس رول مدلمع.
گامساهابنیدا سارانگه سیما شی آنیونگ🙋💖
RM. kiute.ARMY
دوشنبه ۲۶ خرداد ۹۹ , ۲۲:۳۷دبنتثمقنابمهثعاخهباثقابمقعفمل
قربببببببببببببببببببوننننننننننننننننننننننننتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برمممممممممممممممممممممممممممممممم نامجونننننننننننننننننننننننننننن فدااااااااااااا توک انگشتات که تایپ میکنههههههههههههههههههههههه قربونتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برممممممممممممممممممم قشنگممممممممممممممممممم تو در هر لحاظ عشغمون..روخمون..حمایتمون و کلا همه چیمونو داریییییییییییی عررررررررررررررررر فدایییی دارییییییییییییییییییییییییی
نامجون من همه عکساتو دوست دارم:| چ چلقوز چ جنتلمن:|...چرا پارشون کردی؟؟ پس من چی ببینم؟
𝘈𝘺𝘩𝘢𝘯 :›
۲۷ خرداد ۹۹، ۲۰:۰۲callmearmy
سه شنبه ۲۷ خرداد ۹۹ , ۱۲:۰۲نه خداوکیلی زمان به چه معناست؟
بدون اینکه بفهمیم خیلی سریع میره.
چجوری زمان میگذره؟
چجوری آدما تغییر میکنن اونم توی زمان کمی؟؟
چجوری بیتیاس الان خیلی فِیمِسه؟؟
چجوری نامجون کلا قیافشو تغییر داد؟؟
چجوری من الان یه آرمیم؟؟
چجوری انقد زود زمان گذشت؟؟
و چجوری های دیگه.............
هر وقت سالگردی یا مناسبتی میرسه همه میگیم « اَههه انگار همین دیروز بود این اتفاق افتاد، طرف فوت شد، تولدش بود و....»
چند وقت پیش سالگرد هفت سالگی بیتیاس بود. به همتون تبریک میگم ( خیلی ببخشید یکم تاخیر داشت:) الان هفت سال شد که ۷ پسر اومدن تو زندگی ما همه چیزرو از این رو به اون رو کردن. هفت سال شد که زندگی ما به اون هفت نفر بستس:)
هفت سال شد که ما با هفتا پسر زندگی میکنیم. هفت سال شد که نسبت به ۷ نفر خیلی حساس شدیم:)
خب بعضیا مث من ۷ سال نیس که ☝ اتفاقات براشون افتاده باشه:)
۲ ماه و ۵ روز دیگه:) من تازه یک ساله میشم:) ۱۰ ماه پیش با خانوادم رفتیم شمال.
سفر خیلی خوبی بود. هیچ وقت یادم نمیره که چه اتفاقایی اونجا افتاد:) فک کنم ۳۰ مرداد بود که من انقد بوی ویت لاو گوش دادم. تصمیم گرفتم آرمی شم. با خودم گفتم حالا امتحانش ضرری نداره اگه خوشم نیومد خب ولشون کنم:) دقیقا همینو گفتم. به آبجیم گفتم. گفت « پــ دیگه با من حرف نزن» سفرمون ۵ روزه تموم شد. وقتی رسیدیم خونه اولین کاری که کردم وای فای رو روشن کردم و سرچ کردم بیتیاس. بیوگرافی گروه رو با عکس های اعضا رو دیدم. همین که کل عکس اعضا با اسماشون بالا اومد، اولین کسی که روش دست گذاشتم جانگکوک بود:) حدود ۲ ماه طول کشید تا همشونو بشناسم. یه ماه برا قیافه و اسم. یه ماه بعدیش برا صداها:) گذشت گذشت. مدرسه ها باز شد.
من دوتا از بست فرندامو با بیتیاس آشنا کردم. یکیشون مشتاق بود ببینه بیتیاس کین؟؟ اون یکی گف [ من خوشم نمیاد ( با اینکه الان خودش آرمیه:)] یه روز رفتیم خونه یکیشون. عکس بیتیاس رو بهشون نشون دادم. اولیه گفت ( وایی چقد نازن. اسم این چیه؟) اشاره کرده بود به نامجون. بهش گفتم که این لقبش آر امه اسم اصلیش کیم نامجون. دومیه گفت که واییی اینا کین چقد زشتن:\ خیلی سعی کردم چیزی بهش نگم. اما نشد:) همه این اتفاق ها ۲ هفته قبل از اینکه پا جانگکوک بشکنه افتاد. من موقعی که فهمیدم پنجشنبه بود. انقد گریه کردم. خب اولین بار بود همچین اتفاقی برا آیدلم افتاده بود. شنبه شد. رفتم مدرسه به اون که بایسش نامجون بود گفتم که آره اینطوری پاش شیکسته فلان شده بیسال شده. فک میکنین چیکار کرد؟
خندید. خیلی بهم بر خورد. هیچی بهش نگفتم. به اون یکی گفتم اون حداقل گفت انشاالله زودتر خوب میشه.
من کمی شک داشتم رفیقم واقعا آرمیه. با اون یکی دست به یکی کردیم یه دروغ ساختیم بهش گفتیم الکی که « اعضای بیتیاس خلاف کارن بعد نامجون رو قراره دارش بزنن:(» دوباره خندید دراومد گفت « انشاالله خبر مرگشون بیاد. از اولم ازشون بدم میومد»
خیلی سر این قضیه حالم بد شد. روز تولد هوسوک با خودم گفتم که تو دیگه آرمی نیسی. زدم همه عکسا و آهنگارو پاک کردم. آخرش به گوه خوردن افتادم. نمیتونستم حتی یه دیقه اون وضیعتو تحمل کنم. زدم دوباره همه رو دانلود کردم.
الان اعضا بیتیاس کسایی هستن که بدون اونا یجای کارم میلنگه.
تازه بیتیاس الان رول مدلمه.
جین رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد که همیشه بخندم.
یونگی رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد هیچوقت تسلیم نشم.
هوسوک رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد همیشه هوپ داشته باشم:)
نامجون رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد همیشه مثبت بین باشم.
جیمین رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد هیچوقت ناامید نشم.
تهیونگ رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد هر کسی اگه چیز بدی بهم گفت اهمیت ندم و اگه دوباره از این کارا کرد، ساکتش کنم.
جانگکوک رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد هر کاری که میخام انجام ندمو انجام ندم. و کاری که میخام انجام بدم رو انجام بدم.
بیتیاس رول مدلمه چرا؟ چون بهم یاد داد خودمو دوست داشته باشم:)
They shown me I have reasons I should love myself:)❤
شاید نامجون به وجود خدا باور نداشته باشه، ولی آدم خوبیه. آیکیوش بالاست.
من غیر از بیتیاس خیلی بوی بند استن میکنم، ولی هیچ کدوم مث بیتیاس نمیشه. دیروز داشتم بیتیاس ران میدیدم. یهو بابام اومد تو اتاقم. قسمت ۶۳ رو داشتم میدیدم. بابام وایستاده بود بالا سرم داشت باهام بیتیاس ران نگاه میکرد:)
انگاری خوشش اومده بود. چون میخاست بازم ببینه ولی باید میرفتیم بیرون:)
هیچوقت از اینکه آرمی هستین پشیمون نشین:)
گامساهابنیدا
سارانگه💕
آنیو💖
𝘈𝘺𝘩𝘢𝘯 :›
۳۱ خرداد ۹۹، ۰۲:۳۰